هوش مصنوعی: این متن شعری است که به موضوعات مختلفی مانند عشق، رنج، مرگ، گذر زمان و ناپایداری دنیا می‌پردازد. در آن از تصاویر شاعرانه مانند تیغ، برگ ریزان خزان، باغبان خون‌دهنده، دیوانه، بیابان عدم و مرغ بستان استفاده شده است. شاعر از رنجیدگی، جدایی و ناپایداری روابط انسانی سخن می‌گوید و به مفاهیم عمیقی مانند مرگ و نیستی اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین، برخی تصاویر شاعرانه مانند خون دادن باغبان و اشاره به مرگ ممکن است برای کودکان مناسب نباشد.

شمارهٔ ۱۳۲

بر سر بالینم آن گل آمد و خندید و رفت
آرزوهایی که در دل داشتم فهمید و رفت

ساغر خود را تهی برد از کف دریا حباب
عالم آبی که می گفتند او را دید و رفت

مادر دوران مرا روزی که بر گهواره بست
رشته محنت به دست و پای من پیچید و رفت

می شود فردا ترازو بر سر او سایبان
هر که اینجا کرده های خویش را سنجید و رفت

ای خوش آن مرغی که در بستان سرای روزگار
سر برآرود از درون بیضه و بالید و رفت

گوشه گیران را خموشی می کند عالی گهر
از لب دریا دهان خود صدف پوشید و رفت

هر که چون مینای بتی گردنکشی در پای داشت
حاصل خود داد از ست و به سر غلطید و رفت

دل ز دست آرزوها خون شد و از دیده ریخت
عمرها بودیم با هم عاقبت رنجید و رفت

هر که در هنگام رحلت زین چمن برگی بزد
از بیابان عدم در هر قدم گل چید و رفت

قصه دنیاپرستان جهان نشنیدنی‌ست
حرفی از دیوانه‌ای دیوانه‌ای پرسید و رفت

باغبانی دوش خون می داد چون گل خلق را
برگ ریزان خزان شد کف به کف مالید و رفت

سیدا آمد به کویت شب به چندین اضطراب
تیغ بر کف داشتی از خوی تو ترسید و رفت
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.