۸۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۴۱

روزیم هر روز دشنام از دهان تنگ توست
روز و شب همچون صراحی چشم من بر سنگ توست

از دکانت گر گذر سازم رسد پایم به سنگ
گر نشینم بر تماشای جمالت ننگ توست

پیکرم از دیدنت فواره آتش شود
آن که خونم را به جوش آرد در اعضا رنگ توست

گوشم از آواز تو بالین عشرتها شدست
در کدامین پرده ها ای خوشنوا آهنگ توست

سیدا امروز در پیش دکان او مرو
سنگها ایستاده بر کف مستعد جنگ توست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.