هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و پراحساس است که در آن شاعر از عشق و درد فراق سخن می‌گوید. او از سنگ‌هایی می‌گوید که بر سر راهش قرار دارند و از معشوقی که حضور و عدم حضورش هر دو دردناک است. شاعر از زیبایی و جذبه‌های معشوق می‌گوید که همزمان مایه‌ی شادی و رنج اوست.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه‌ی عمیق و احساسات پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای شعری نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۱۴۱

روزیم هر روز دشنام از دهان تنگ توست
روز و شب همچون صراحی چشم من بر سنگ توست

از دکانت گر گذر سازم رسد پایم به سنگ
گر نشینم بر تماشای جمالت ننگ توست

پیکرم از دیدنت فواره آتش شود
آن که خونم را به جوش آرد در اعضا رنگ توست

گوشم از آواز تو بالین عشرتها شدست
در کدامین پرده ها ای خوشنوا آهنگ توست

سیدا امروز در پیش دکان او مرو
سنگها ایستاده بر کف مستعد جنگ توست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.