هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از آتش به عنوان یار مهربان و میهمان خود یاد میکند که در تمامی جنبههای زندگی او حضور دارد. او از دردها و رنجهای خود میگوید که مانند آتش در وجودش شعله میکشد. همچنین، شاعر از بیکسی و ویرانی زندگی خود سخن میگوید و احساس میکند که حتی طبیعت اطرافش نیز در آتش است.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عمیق عرفانی و احساسی است که درک آن برای سنین پایینتر دشوار است. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد و رنج ممکن است برای کودکان مناسب نباشد.
شمارهٔ ۱۴۳
شمعم و پیوسته در رگهای جانم آتش است
در دهانم موج آب و بر زبانم آتش است
ظالمان از بی کسی ویرانه ام را سوختند
جغدم از بی خان و مانی آشیانم آتش است
بلبلم اما مقام دلنشینم گلخن است
سبزه ام خاکستر است و بوستانم آتش است
از سر کوی بتان رخت سفر تا بسته ام
محمل من گرد باد و کاروانم آتش است
ای که با من می کنی سودا به خود اندیشه کن
در بساطم دود آه و بر دکانم آتش است
صحبت من بی می و بی مطرب امشب در گرفت
خانه روشن می کنم تا میهمانم آتش است
نیست دلسوزی به ملک سینه من غیر داغ
سیدا امروز یار مهربانم آتش است
در دهانم موج آب و بر زبانم آتش است
ظالمان از بی کسی ویرانه ام را سوختند
جغدم از بی خان و مانی آشیانم آتش است
بلبلم اما مقام دلنشینم گلخن است
سبزه ام خاکستر است و بوستانم آتش است
از سر کوی بتان رخت سفر تا بسته ام
محمل من گرد باد و کاروانم آتش است
ای که با من می کنی سودا به خود اندیشه کن
در بساطم دود آه و بر دکانم آتش است
صحبت من بی می و بی مطرب امشب در گرفت
خانه روشن می کنم تا میهمانم آتش است
نیست دلسوزی به ملک سینه من غیر داغ
سیدا امروز یار مهربانم آتش است
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.