۸۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۶۵

نسازم ز بانگ سگانت شکایت
که دارم ز سرو روانت روایت

بگیرم سر راه و بوسم رکابت
اگر می شود از عنانت عنایت

خزان ره نیابد به باغ تو هرگز
در او هست سرو روانت حمایت

کدام التفات تو را شکر گویم
ندارد عطای نهانت نهایت

ره رستگاری نما سیدا را
نباشد به باغ جنانت جنایت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.