هوش مصنوعی: این شعر از حزین لاهیجی، غم و اندوه عمیقی را بیان می‌کند که با تصاویری مانند قافله گلفروش، ناله‌های بلند، و زمین آغشته به خون شهیدان ترسیم شده است. شاعر از سکوت مرغان و غم‌انگیز بودن جهان سخن می‌گوید و احساس می‌کند که حتی طبیعت نیز در ماتم است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عرفانی و غم‌انگیز است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد. همچنین، اشاره به خون شهیدان و مفاهیم پیچیده عرفانی نیاز به درک و بلوغ فکری بیشتری دارد.

شمارهٔ ۱۷۳

چو تیغ بر کمر آن باده نوش می آید
زمین ز خون شهیدان به جوش می آید

عنان آه که در دل نگه تواند داشت
کله شکسته و کاکل به دوش می آید

بغل گشاده و پوشیده جامه گلرنگ
به این لباس به تاراج هوش می آید

که بسته است ندانم زبان مرغان را
که عندلیب ز گلشن خموش می آید

به دور من شده ایام کاسه پر زهر
به هر که می نگرم بانگ نوش می آید

به گلشنی که تو یکره گذشته یی تا حشر
صدای قافله گلفروش می آید

چو سیدا لب اگر از فغان نه بربندم
جهان ز ناله من در خروش می آید
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.