۹۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۸۶

جلوه گر روزی که در گشن قد او می شود
سرو از خجلت خط پشت لب جو می شود

صیدگاه کیست این صحرا که من افتاده ام
حلقه های دام پای نقش آهو می شود

نکهت زلف که آوردست در گلشن نسیم
باغ را دامن پر از گلهای شب بو می شود

چهره او جان درآرد صورت دیوار را
عکس در آئینه چون طوطی سخنگو می شود

دلبر ما را اگر آرند در بازار مصر
چشم یوسف بهر سودایش ترازو می شود

ملک دل را خال رویش خواهد آتشخانه کرد
آخر این کشور خراب از دست هندو می شود

سیدا امروز معلوم شد از فانوس شمع
دل اگر روشن بود آئینه زانو می شود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.