۱۰۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۹۱

شمع بزمم از تماشای تو شاخ گل شود
مردمک در دیده پروانه ام بلبل شود

در چمن هر گه بشویی زلف عنبربوی خویش
بید مجنون در لب جود دسته سنبل شود

در جهان از همت پیران به جو راه نجات
قامت خم گشته بر دریای آتش پل شود

تیره بختان را نباشد از پریشانی گزیر
دود هم گرد سر بر گرد دو کاکل شود

میل خالش آنقدر دارد سپند شوخ من
گر در آتش برده بنشانند تخم گل شود

شد پریشان زلف گنج حسن تا بر باد رفت
می کند دیوانگی هندو اگر بی پل شود

از حواس باغبانان بس که رفتست امتیاز
بعد ازین در بوستان جغد آید و بلبل شود

سیدا بی قدر افتادست در ملک بخار
تربیت سازند او را طالب آمل شود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.