۹۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۴۸

داغ را دل در کنار خویشتن می پرورد
دانه ما برق را در پیرهن می پرورد

مرده پروانه را فانوس می دارد نگاه
کشته آتش عذاران را کفن می پرورد

در چمن تا بردن نامش اجازت داده اند
غنچه عمری شد زبان را در دهن می پرورد

می کشد رخت امت باز در برج هلال
در سفر هر کس که همچون ماه تن می پرورد

حسن را با عشق مهجور مهر دیگر است
خویش را شیرین برای کوهکن می پرورد

از هجوم آشیان قمریان یابد شکست
باغبان سروی که بیرون از چمن می پرورد

می شود در یک سفر چون ماه کنعان نامدار
هر که همچون لعل خود را در وطن می پرورد

سیدا بر سر نمایان جا نمودم خامه را
سر به پایش می نهم هر کس سخن می پرورد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.