هوش مصنوعی: این شعر از ناامیدی، از دست دادن امید و اعتبار، و تغییرات ناخوشایند در زندگی و طبیعت سخن می‌گوید. شاعر از بی‌ثمری تلاش‌ها، فراموشی محبت‌ها، و زوال زیبایی‌ها می‌نالد. تصاویری مانند خشکیدن نهال امید، زنگار گرفتن آینه‌ها، و پایان فصل گل‌ها به کار رفته‌اند تا حس غم و اندوه را منتقل کنند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق و تلخ مانند ناامیدی، زوال و از دست دادن ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد. درک این مضامین نیاز به بلوغ فکری و تجربه بیشتری دارد.

شمارهٔ ۲۷۶

فصل خزان رسید ز گلها اثر نماند
از بلبلان به باغ به جز بال و پر نماند

کردیم عمر خویش چو گل صرف رنگ و بوی
زاد رهی که بود برای سفر نماند

فانوس کرده در ته دامن چراغ را
پروانه را کسی که شود راهبر نماند

کنعان سپرد یوسف خود را به دست گرگ
دیگر محبت پدری بر پسر نماند

لبریز شد ز جوش گدا کوچه های شهر
چندانکه بر نسیم تلاش گذر نماند

امروز بس که آئینه ها را گرفت زنگ
خاصیتی که بود به صاحب نظر نماند

دادند اهل جود به سایل جواب ها
اکنون به این گروه به جز گوش کر نماند

پیغام ها ز یار شنیدیم و گل نکرد
ما از این نهال امید ثمر نماند

از گریه سیدا سر خاری نگشت سبز
این بار اعتبار به مژگان تر نماند
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.