هوش مصنوعی: این شعر به بیان تغییرات و نابودی ارزش‌ها و آرزوها در طول زمان می‌پردازد. از بین رفتن دوستی‌ها، امیدها، و فضایل اخلاقی مانند حیا و ادب، و همچنین خاموشی قلم و از دست رفتن گرمای زندگی، از مضامین اصلی آن است. شاعر احساس می‌کند که در این دوران، چیزی از گذشته باقی نمانده و همه چیز به پایان رسیده است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی و اندوه‌بار موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین و نامفهوم باشد. همچنین، درک کامل این شعر نیاز به آشنایی با ادبیات کلاسیک و مضامین پیچیده‌تر دارد.

شمارهٔ ۳۰۰

فصل خزان رسید و نشاط و طرب نماند
کاری مرا به مشغله روز و شب نماند

باد خزان ربود حرارت ز آفتاب
در شمع بزم اهل جهان تاب و تب نماند

تمکین ز شیخ شد ز مریدان سکوت رفت
در بزرگان حیا و به طفلان ادب نماند

باغ امیدواریی ما را هوا رسید
در عهد ما به نخل تمنا رطب نماند

شد صفحه ها سفید زبان قلم خموش
بر لوح سینه ها رقم منتخب نماند

تا خیرگاه حاتم طی گشت سرنگون
جز خاک توده یی به دیار عرب نماند

مردود کرد خصم تو را دهر سیدا
در هیچ سینه دوستی بولهب نماند
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.