۹۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۱۹

از وصال او مرا شد ناتوانی بیشتر
تا مرا دولت میسر شد شدم درویشتر

داد مرگ کوهکن مژگان شیرین را رواج
خون خود ریزم برای آبروی نیشتر

چون چراغ صبحدم اکنون ندارم اعتبار
محرم هنگامه اش چون شمع بودم پیشتر

تازه تر شد سیدا داغ دل از پیغام او
غنچه گل از نسیم صبح گردد ریشتر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.