هوش مصنوعی: متن بالا بیانگر احساسات عمیق شاعر درباره عشق، رنج، تقدیر و آزادی است. شاعر از عشق و درد فراق می‌گوید، از سرنوشت و تقدیر شکایت دارد و به دنبال رهایی از دام‌های زندگی است. همچنین، او به عاقبت هستی و تسلیم در برابر سرنوشت اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رنج و تقدیر ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۳۳۸

تا چو پروانه کشم شمع تو را در بر خویش
بهر تسخیر خدنگ تو بسوزم پر خویش

همه شب تازه کنم داغ تو را در بر خویش
چمن لاله تماشا کنم از بستر خویش

قوت بال مرا داد رهایی از دام
ماند عنقا سر تسلیم به زیر پر خویش

دیده ام عاقبت هستی خود را چو سپند
می روم ناله کنان بر سر خاکستر خویش

تا حواسم نشود صرف به این بی خردان
می برم آرزوی پنجه غارتگر خویش

من همان روز که بیرون شدم از ملک عدم
ریختم اشک به حال پدر و مادر خویش

می رود دست به دست این فلک شعبده باز
هر که چون گوی ندانسته ز پا تا سر خویش

سر خود تکمه پیراهن خود ساخته ام
پای بیرون نگذارم ز ته چادر خویش

سیدا بحر به گرداب نمی پردازد
پیش ارباب کرم چند برم ساغر خویش
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۳۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.