۸۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۶۶

خم گشت قد و با لب نانی نرسیدیم
صدساله شدیم و به جوانی نرسیدیم

در بر نکشیدیم شبی سیمبری را
آغوش شدیم و به میانی نرسیدیم

چون لاله ز سر منزل ما دود برآید
داغیم که با سوخته جانی نرسیدیم

چون ناوک پر ریخته از پای فتادیم
از سعی کمانی به نشانی نرسیدیم

از بس که ندامت ز گنه نیست کسی را
انگشت شدیم و به دهانی نرسیدیم

چون شمع شدیم انجمن آرای حریفان
افسوس که با چرب زبانی نرسیدیم

رفتیم و کشیدیم کمان همه کس را
در معرکه سخت کمانی نرسیدیم

شد نوخط ما پیر و کناری نگرفتیم
هرگز به بهاری و خزانی نرسیدیم

عمریست که هستیم در این باغ چو سید
با سرو قد غنچه دهانی نرسیدیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.