۸۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۷۴

روی دلی از آن بت سرکش نیافتم
در روزگار باده بیغش نیافتم

بی روی او به سوختن خود رضا شدم
از غم کباب گشتم و آتش نیافتم

تا حال من به یار کند مو به مو بیان
یاری به خود چو زلف مشوش نیافتم

دارم به فکر موی میانش کمان کشی
داغم از این که دست چو ترکش نیافتم

ای سیدا به غیر دل داغدار خود
در عاشقی اسیر بلاکش نیافتم!
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۷۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.