هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از حالات روحی پیچیده و آشفتگی خود میگوید. او احساس میکند که از جامعه و اهل جاه دور شده و مانند باد صبح یا نسیم، بیتوجه از کنار همه میگذرد. شاعر تأکید میکند که هیچ تکیهگاهی ندارد و حتی در برابر دشمنانش نیز بیتأمل عمل میکند. او خود را مانند موج سیل یا گردباد توصیف میکند که بیهدف در حرکت است. در نهایت، شاعر به بیپناهی و سرگشتگی خود اشاره کرده و میگوید که مانند بلبل افغانکنان از چمن دور میشود.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عرفانی و احساسی پیچیده است که درک آن به بلوغ فکری و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، اشعار کلاسیک فارسی معمولاً برای نوجوانان و بزرگسالان قابل درک و ارتباطگیری است.
شمارهٔ ۳۸۹
از چمن افغان کنان بیرون چو بلبل می روم
بی دماغم در سراغ نکهت گل می روم
در بساطم زاد راهی نیست جز سرگشتگی
گرد بادم در بیابان توکل می روم
می کنند آزادگان اول فلک را پایمال
موج سیل نوبهارم از سر پل می روم
از جنون پیچیده ام دامن به زنجیر کمر
از چمن امروز همچون بوی سنبل می روم
گر گذارم پای خود در کوچه باغ اهل جاه
همچو باد صبح با چندین تغافل می روم
نیست از آشفتگی تاب ملاقات کسی
از نسیمی هر طرف چون زلف کاکل می روم
چون عصا اندیشه یی از کس ندارم سیدا
پیش پیش دشمن خود بی تأمل می روم
بی دماغم در سراغ نکهت گل می روم
در بساطم زاد راهی نیست جز سرگشتگی
گرد بادم در بیابان توکل می روم
می کنند آزادگان اول فلک را پایمال
موج سیل نوبهارم از سر پل می روم
از جنون پیچیده ام دامن به زنجیر کمر
از چمن امروز همچون بوی سنبل می روم
گر گذارم پای خود در کوچه باغ اهل جاه
همچو باد صبح با چندین تغافل می روم
نیست از آشفتگی تاب ملاقات کسی
از نسیمی هر طرف چون زلف کاکل می روم
چون عصا اندیشه یی از کس ندارم سیدا
پیش پیش دشمن خود بی تأمل می روم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.