هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از آرزوها و تمایلات خود سخن میگوید، مانند داشتن سر، ساغر، مشت زر، پر، اسکندر، گوهر و گلبرگ تر. او بیان میکند که با داشتن این چیزها میتوانست کارهای بزرگی انجام دهد، مانند شکستن قفس، آرایش کردن مانند شمع، یا قطع کردن راه سخنهایش. شعر با تصاویر زیبا و استعاری همراه است.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن ممکن است برای سنین پایین دشوار باشد. همچنین، برخی از استعارهها و تصاویر شاعرانه نیاز به درک بالاتری از ادبیات دارند.
شمارهٔ ۴۰۰
گر به کف مانند گل مشت زری می داشتم
در بغل چون غنچه گلبرگ تری می داشتم
راه دور عشق با مقراض پا نتوان برید
قطع می کردم من این ره گر سری می داشتم
آب می دادند چون دریا سخن های مرا
چون صدف گر در کف خود گوهری می داشتم
سبز شد همچون لباس خضر زنگار دلم
می شدم آئینه گر اسکندری می داشتم
مانده ام در خانه صیاد از بی قوتی
می شکستم صد قفس را گر پری می داشتم
می شدم شب تا سحر هنگامه آرایش چو شمع
پیش تیغش می نهادم گر سری می داشتم
چشم او را سیدا همکاسه می کردم به خود
گر به کف مانند نرگس ساغری می داشتم
در بغل چون غنچه گلبرگ تری می داشتم
راه دور عشق با مقراض پا نتوان برید
قطع می کردم من این ره گر سری می داشتم
آب می دادند چون دریا سخن های مرا
چون صدف گر در کف خود گوهری می داشتم
سبز شد همچون لباس خضر زنگار دلم
می شدم آئینه گر اسکندری می داشتم
مانده ام در خانه صیاد از بی قوتی
می شکستم صد قفس را گر پری می داشتم
می شدم شب تا سحر هنگامه آرایش چو شمع
پیش تیغش می نهادم گر سری می داشتم
چشم او را سیدا همکاسه می کردم به خود
گر به کف مانند نرگس ساغری می داشتم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۹۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.