هوش مصنوعی: شاعر در این متن از رنج‌ها و ناکامی‌های خود می‌گوید. او احساس می‌کند که مانند کودکی است که سد راهش شده‌اند و با نگاه تغافل‌آمیز از کنارش می‌گذرند. با وجود مشکلات و تیره‌بختی، با توکل و امید به پیش می‌رود. او از عشق ناکام، پریشانی و از دست دادن آرزوهایش سخن می‌گوید و در نهایت تصمیم می‌گیرد از محیطی که برایش مناسب نیست، دور شود.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاطفی عمیق، ناکامی‌های عاشقانه و مفاهیم فلسفی مانند توکل و استقامت است که درک آن‌ها برای مخاطبان جوان‌تر دشوار بوده و نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۳۹۹

از سر کوی تو با صد حسرت ای گل می روم
محمل خود بسته ام از بال بلبل می روم

گلشنی بودم مرا باد خزان تاراج کرد
با دماغ خشک همچون نکهت گل می روم

استقامت نیست در یکجای با دیوانگان
رخت خود پیچیده زین گلشن چو سنبل می روم

کودکی گردد چو سنگ سرمه سد راه من
چون نگه افتاد از چشمم تغافل می روم

زادراه خاکساران از هوا پیدا شود
گردبادم در بیابان توکل می روم

شانه ام غیر از پریشانی مرا در بار نیست
تیره بختم در خیال زلف و کاکل می روم

جوش اشکم سیدا پامال سازد چرخ را
موج سیل نوبهارم از سر پل می روم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۹۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.