هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق، رنج‌های عاشقی و ناامیدی‌های خود سخن می‌گوید. او از بی‌خودی، ملامت‌های دیگران و تلاش‌های بی‌ثمر خود می‌گوید، اما با وجود همه این‌ها، همچنان به عشق و امیدواری پایبند است. تصاویری مانند دام بی‌پر و بال، گلچین فراموشی و بوی گل در کوچه‌باغ‌ها، فضایی شاعرانه و عاشقانه ایجاد می‌کنند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی و رنج نیاز به بلوغ فکری دارند.

شمارهٔ ۴۱۸

نسیم صبح پیامی رساند در گوشم
که شد گل چمن انتظار آغوشم

کدام سرو مرا در کنار می آید
چو بال فاخته پرواز دارد آغوشم

بود ز بوی گلم کوچه باغها لبریز
از این چه سود که گلچین کند فراموشم

به کوی عشق سبکروترم ز سایه خویش
به دامنی نرسیدست گرد پاپوشم

به دام بی پر و بالی کشیده اند مرا
نمی کنند رها آنقدر که می کوشم

حذر ز تیر ملامت نمی کنم هرگز
لباس پاره به بر دارم و زره پوشم

برون ز هستی خود سیدا نمی آریم
که داده است مرا دارویی که بیهوشم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.