۸۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۱۹

شبنمم پهلو به روی بستر گل می زنم
آتشی در غنچه منقار بلبل می زنم

تیره بختی بین که می پیچم سر از فرمان زلف
پشت دستی از پریشانی به سنبل می زنم

ذکر حق از حلقه خلوت نشینان برده اند
دست رد بر سینه اهل توکل می زنم

بر سر بازار پیش گلفروشان می روم
دست خود چون غنچه بر همیان بی پل می زنم

سیدا ویرانه ام باغ بهار عالم است
هر که بر سر وقتم آید بر سرش گل می زنم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۱۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.