۱۱۷ بار خوانده شده
می روم در باغ و سر در پای سنبل می کنم
عمر را چون شانه صرف زلف و کاکل می کنم
می نویسم از چمن با آن گل رو نامه یی
خامه تحریر از منقار بلبل می کنم
نیست حاجت زاد راه از خویش بیرون رفته را
گردبادم پا به دامان توکل می کنم
غنچه خسبم سیدا عمریست در باغ جهان
عندلیبی گر به سر وقتم رسد گل می کنم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
عمر را چون شانه صرف زلف و کاکل می کنم
می نویسم از چمن با آن گل رو نامه یی
خامه تحریر از منقار بلبل می کنم
نیست حاجت زاد راه از خویش بیرون رفته را
گردبادم پا به دامان توکل می کنم
غنچه خسبم سیدا عمریست در باغ جهان
عندلیبی گر به سر وقتم رسد گل می کنم
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۲۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.