۸۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۴۱

اشک من گر اینچنین کز دل برون خواهد شدن
داغ های سینه ام گرداب خون خواهد شدن

گر نهم پا بر سر دیوانگی چون گردباد
آسمانها تخته مشق جنون خواهد شدن

در دل فرهاد من آخر غم شیرین لبان
مانده مانده همچو کوه بیستون خواهد شدن

می توان کردن به افسون اژدها را زیر دست
نفس سرکش پیش عقل آخر زبون خواهد شدن

در تلاش سلطنت افتاده اند از پای خلق
تاج اگر اینست عالم سرنگون خواهد شدن

هر که آید بر سر کوی بتان چون آفتاب
رفته رفته آخر از عالم برون خواهد شدن

سیدا هر کس به جای باده خون دل خورد
سرخ رو همچون شراب لاله‌گون خواهد شدن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۴۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.