هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، بیانگر درد و رنج شاعر از فراق معشوق و اشتیاق به وصال اوست. شاعر با استفاده از تصاویری مانند آتش عشق، چشم تر، جسم ضعیف، و پرواز، احساسات خود را به تصویر می‌کشد. همچنین، اشاره‌هایی به داستان یوسف و پدرش، گل و خار، و بهشت و آدم دارد که بر عمق احساسات و مفاهیم عرفانی شعر می‌افزاید.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات تاریخی و اساطیری نیاز به دانش پیش‌زمینه دارند.

شمارهٔ ۴۴۸

ز آتش عشق تو آب شد جگر من
مرحمتی کن به حال چشم تر من

من که و جسم ضعیف گرد تو گشتن
قابل پرواز نیست مشت پر من

چند چو یوسف روی ز خانه به بازار
رحم به حال پدر کن ای پسر من

بی گل روی تو کوته است زبانم
خارم و با کس نمی رسد ضرر من

از تو شدم دور چون بهشت ز آدم
ماند همین یادگار از پدر من

مشت خسی نبستم ز برق گریزم
شعله ام و آتش است پا و سر من

غنچه گل شد قفس ز موج سرشکم
کیست به صیاد من برد خبر من

قوت پرواز نیست بس که چو شمعم
سوخت ز سودای شعله بال و پر من

بس که عزیزم به بزم باده چو مینا
ساقی مجلس قسم خورد به سر من

دست ز طاعت شسته زاهد و می گفت
بی هنری به بود از این هنر من

می دهدم سیدا سپهر چو طوطی
از نی کلکم وظیفه شکر من
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۴۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.