هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از درد عشق و فراق مینالد، از سوختن دل در آتش عشق و تیرگی روزگار شکایت دارد. او از یأس و ناامیدی در رسیدن به معشوق سخن میگوید و با تصاویری مانند داغ دلنشین، خون در آستین، و خاکسترنشینی بخت، احساسات خود را بیان میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانهای است که با درد و رنج همراه است و درک آن نیاز به بلوغ عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۴۴۹
به دستم کرد گل تا داغهای آتشین من
ز جوش بلبلان گرداب خون شد آستین من
دلم از سوختن خود را دمی فارغ نمی دارد
کباب شعله خوبان است داغ دلنشین من
ز فکر زلف او از بسکه روز تیره یی دارم
کند تکلیف هندم بخت خاکسترنشین من
نباشد برق را بر حاصل روشندلان دستی
به گرد خرمنم از دور گردد خوشه چین من
ز وصل آن پری هرگز نشد کام دلم شیرین
سلیمانم ولی زهر است در زیر نگین من
مده زین بیش بهر سجده ام درد سرای زاهد
چو صندل سوده شد بر آستان او جبین من
بدیدم سیدا تا در کنار شانه زلفش را
گمانهایی که با او کرده بودم شد یقین من
ز جوش بلبلان گرداب خون شد آستین من
دلم از سوختن خود را دمی فارغ نمی دارد
کباب شعله خوبان است داغ دلنشین من
ز فکر زلف او از بسکه روز تیره یی دارم
کند تکلیف هندم بخت خاکسترنشین من
نباشد برق را بر حاصل روشندلان دستی
به گرد خرمنم از دور گردد خوشه چین من
ز وصل آن پری هرگز نشد کام دلم شیرین
سلیمانم ولی زهر است در زیر نگین من
مده زین بیش بهر سجده ام درد سرای زاهد
چو صندل سوده شد بر آستان او جبین من
بدیدم سیدا تا در کنار شانه زلفش را
گمانهایی که با او کرده بودم شد یقین من
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۴۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.