هوش مصنوعی: این شعر از زبان شاعری بیان می‌شود که از رنج‌ها و دشواری‌های زندگی خود می‌گوید. او از تنهایی، ناامیدی، و دردهای درونی سخن می‌گوید و گاهی به طنز تلخ و نگاه فلسفی به زندگی اشاره می‌کند. شاعر از بی‌عدالتی‌ها، خیانت نزدیکان، و تلاش برای بقا در جهانی پر از رنج صحبت می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق فلسفی، انتقاد اجتماعی، و بیان دردهای روحی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد. همچنین، برخی از اشارات تلخ و انتقادی نیاز به درک بالاتری از زندگی و تجربیات انسانی دارد.

شمارهٔ ۴۶۰

تا چراغ انجمن کردن زبان خویشتن
می خورم چون شمع دایم مغز جان خویشتن

گوهر من در ته گرد کسادی شد یتیم
وقت آن آمد که بر بندم دکان خویشتن

روی بهبودی ندارد داغهای سینه ام
زردرویی می کشم از گلستان خویشتن

هر که را بینم به عالم خویش را گم کرده است
از که می جوید کسی دیگر نشان خویشتن

چغد را ویرانه ها باشد حصار عافیت
کلبه خود کرده ام دارالامان خویشتن

چون کف دست گدا دستار خوان من تهیست
می کشم شرمندگی از میهمان خویشتن

شکوه از خوان فلک ای لاله پیش من مکن
می خورم من هم به خون تر کرده نان خویشتن

مغز خود را سوختم از بی چراغی همچو شمع
دست اکنون مانده ام بر استخوان خویشتن

می شود از خنده آئینه عالم گلستان
گر به بینم عکس روی زعفران خویشتن

مادر دوران به جای شیر خونم داد و رفت
دشمنی ها دیده ام از مهربان خویشتن

هر که می خندد چو گل در این گلستان عاقبت
می زند خود پشت دستی بر دهان خویشتن

پیشوای قوم گردد عاقبت محراب وار
قبله خود هر که سازد آستان خویشتن

چند با من می دهی درد سر ای پهلو نشین
روزگاری شد گرفتارم به جان خویشتن

منزل ما گشته چون تیر هوایی بی نشان
خانه بردوشیم دایم چون کمان خویشتن

سیدا از کلک خود دایم سخنها می کشم
زخم ها دارم به دل از همزبان خویشتن
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۵۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.