هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از درد فراق و نبود معشوق مینالد. او احساس میکند بدون معشوق، مانند گلی در خون تپیده، خاری شکسته و دستی بریده است. نگاهش بدون معشوق مانند صیدی زخمخورده است و مژگانش مانند تیری خلیده. درد فراق او را میآزارد و حتی بوی صندل نیز دردش را به فریاد میآورد. عمرش بدون معشوق مانند برگ خزان رنگ باخته است و صبرش مانند کشتزاری است که آفت به آن رسیده. امیدش گسسته و حیاتش پارهپاره شده است. او در زیر بار غم خم شده و از خود بیگانه گشته است.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و احساسات شدید است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
شمارهٔ ۴۸۳
تا کی چو گل نشینم در خون تپیده بی تو
خارم شکسته بر پا دستم بریده بی تو
بی روی تو نگاهم صیدیست زخم خورده
مژگان بود به چشمم تیر خلیده بی تو
از بوی صندل آید درد سرم به فریاد
از یاد سرمه افتد خاکم به دیده بی تو
برگ خزان به رویم سیلی زنان نشسته
ای گل بیا که عمریست رنگم پریده بی تو
از برق انتظاری بگداخت چشم زارم
بر کشتزار صبرم آفت رسیده بی تو
سر رشته امیدم از دست غم گسسته
پیراهن حیاتم بر تن دریده بی تو
بر زانوی تفکر دارم سر ارادت
در زیر بار کلفت پشتم خمیده بی تو
چون سیدا نداریم با خویش آشنایی
گردم به شهر و صحرا از خود رمیده بی تو
خارم شکسته بر پا دستم بریده بی تو
بی روی تو نگاهم صیدیست زخم خورده
مژگان بود به چشمم تیر خلیده بی تو
از بوی صندل آید درد سرم به فریاد
از یاد سرمه افتد خاکم به دیده بی تو
برگ خزان به رویم سیلی زنان نشسته
ای گل بیا که عمریست رنگم پریده بی تو
از برق انتظاری بگداخت چشم زارم
بر کشتزار صبرم آفت رسیده بی تو
سر رشته امیدم از دست غم گسسته
پیراهن حیاتم بر تن دریده بی تو
بر زانوی تفکر دارم سر ارادت
در زیر بار کلفت پشتم خمیده بی تو
چون سیدا نداریم با خویش آشنایی
گردم به شهر و صحرا از خود رمیده بی تو
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۸۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.