۹۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۹۹

ای گل نرگس فدای چشم چون بادام تو
سرو چون فواره سیمابی آرام تو

خانه چون فانوس از شمع جمالت روشن است
ماه چون پروانه می گردد به گرد بام تو

احتیاج نامه قاصد نمی باشد مرا
خط پشت لب به سویم آورد پیغام تو

گوشه چشمت به سوی من نمی افتد نظر
من کیم تا بهره مندی یابم از انعام تو

گشته همچون حلقه در خواب در چشمم حرام
روزگاری شد که دارم گوش بر پیغام تو

نقش پایت می دهد چشم غزالان را فریب
دیده آهوست گویا حلقه های دام تو

سروها کردند همچون سایه خود را خاکمال
تا به گلشن جلوه گر شد سرو خوش اندام تو

مهر خاموشی به لب چون سیدا افگنده ام
کرده ام همچون نگین خود را فدای نام تو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۹۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.