هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غنایی، با تصاویر زیبا و استعاری، حالات عاشق و معشوق را توصیف می‌کند. شاعر از معشوقی می‌گوید که با چهره‌ای گلگون و ساغر باده به دست وارد شده، اما همچون غنچه‌ای محجوب است. او از درد عشق و رنج‌های آن می‌گوید و معشوق را به بلبل، سرو، و دیگر عناصر طبیعت تشبیه می‌کند. در پایان، شاعر از بخت سیاه و سایه‌ای که بر سر او افتاده شکایت می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مضامین عاشقانه و استعاره‌های پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از تصاویر مانند 'تیغ خونین' و 'داغ' ممکن است برای کودکان مناسب نباشد.

شمارهٔ ۵۱۲

چهره افروخته همچون گل باغ آمده‌ای
ساغر باده به کف تازه دماغ آمده‌ای

چه کنم تا به لبت راه سخن بکشایم
تو که محجوب‌تر از غنچه باغ آمده‌ای

لاله‌زاری که دلم داشت خزان ساخته‌ای
بهر غارتگریی گلشن داغ آمده‌ای

گشته‌ای برق و به پروانه‌ام آتش زده‌ای
تند بادی شده بر قصد چراغ آمده‌ای

بلبل و فاخته را در قفس انداخته‌ای
تا تو ای سرو گل‌اندام به باغ آمده‌ای

تیغ خونین به میان سوده الماس به مشت
زده‌ای زخم و به دل پرسی داغ آمده‌ای

سیدا بر سر اقبال خود از بخت سیاه
سایه انداخته همچون پر زاغ آمد‌ه‌ای
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۱۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.