۹۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۱۶

می‌کشم می هر سحر با می‌پرست تازه‌ای
باده بخشد نشئه دیگر ز دست تازه‌ای

کاکل مشکین به دوش افگنده پیدا شد ز دور
در صف دل‌ها پدید آمد شکست تازه‌ای

همچو نرگس در چمن ساغر به دست ایستاده‌ام
آرزو دارم که بینم چشم مست تازه‌ای

پنجه خود را نگارین کرده آمد بر سرم
این ستمگر باز پیدا کرد دست تازه‌ای

سیدا از سبحه بر کف دی برهمن دید و گفت
بر در بتخانه آمد بت‌پرست تازه‌ای
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۱۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.