هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غمگین، بیانگر احساسات شاعر نسبت به معشوق است که با آمدن و رفتنش، شور و آتش در جان شاعر می‌اندازد. معشوق با نگاه‌های ناوک‌انداز و رفتارهای متناقض، شاعر را درگیر احساسات شدید و سردرگمی می‌کند. شاعر از رنج‌های عشق، بی‌وفایی معشوق و احساس تنهایی و حسرت سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عاشقانه پیچیده، احساسات شدید و غمگین است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات مانند 'ریختن خون' و 'آتش زدن جان' ممکن است برای کودکان مناسب نباشد.

شمارهٔ ۵۲۶

رفتی و شوری به جان ناتوان انداختی
آمدی و آتشی در خان و مان انداختی

ناوک اندازان چشمت هر طرف در جلوه اند
تا چو ابرو بر سر بازو کمان انداختی

مهربانیها نمودی اول و آخر چو شمع
شعله بیدادیی در مغز جان انداختی

از خجالت چون کمان مشکل که سر بالا کنم
تا مرا دور از نظر همچون نشان انداختی

عندلیبان از سیه بختی همه خون می خورند
برگ گل را تا ز سنبل سایه بان انداختی

آتشم در جان زدی و از نظر غائب شدی
تشنه ام کردی و در ریگ روان انداختی

لطف ها کردی و افگندی به یکبار از نظر
از زمین برداشتی وز آسمان انداختی

بوی پیراهن که بودی نور چشم اهل دل
آتشی کردی به جان کاروان انداختی

زهر خندی کردی و بنیاد عالم سوختی
این چه شوری بود از آن لب در جهان انداختی

گفته بودی دوش خواهم ریخت خون سیدا
خود یقین کردی و ما را در گمان انداختی
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۲۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.