۱۰۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۲۸

مرا امشب چو زلف خود پریشان کردی و رفتی
به روی خویش چون آئینه میزان کردی و رفتی

تو را آورده بودم از برای حل مشکل ها
چو دیدی مشکل من بر خود آسان کردی و رفتی

کشیدی دامن خود از کفم ای لاله روی من
مرا چون داغ آتش در گریبان کردی و رفتی

روم چون گردباد و در بیابان ها وطن سازم
مرا مانند مجنون خانه ویران کردی و رفتی

نه بیند بعد از این پهلوی زارم خواب آسایش
به روی بسترم خار مغیلان کردی و رفتی

به داغ سینه مرهم جستم و الماس پاشیدی
گلستان مرا بر خاک یکسان کردی و رفتی

به چشم سیدا ای بی ترحم ای جفا پیشه
به جای توتیا ریگ بیابان کردی و رفتی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۲۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.