۸۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۵۹

به سوی کلبه ام ای نازنین دوش آمدی رفتی
ز احوالم نپرسیدی و خاموش آمدی رفتی

سخن ناگفته بنشستی خرابت من کبابت من
ز جام حسن می نوشیده بیهوش آمدی رفتی

چو بلبل ناله زار من ای بی رحم نشنیدی
به رنگ غنچه گل پنبه در گوش آمدی رفتی

سرت گردم کجا آموختی این دردمندی را
گریبان چاک و بی پروا کله پوش آمدی رفتی

مثل شد سرو، همچون سیدا بر بی سر و پای
به سیر بوستان تا جام بر دوش آمدی رفتی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۵۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.