هوش مصنوعی: شاعر در این غزل از عشق و رنج‌های آن می‌گوید. او دل‌های بسیاری را مانند یوسف بسته و از عشق‌های نافرجام رنج برده است. عشق او را به رسوایی کشانده و از شکیبایی دور کرده است. شاعر زیبایی و تغییرپذیری معشوق را ستایش می‌کند و از تنهایی و مرگ به عنوان آرامش یاد می‌کند. در نهایت، او از معشوق می‌خواهد که به دیگران توجه نکند و تنها وفاداری او را بپذیرد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و رنج‌های عاطفی است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار است. همچنین، اشاره به مفاهیمی مانند مرگ و رسوایی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامناسب باشد.

شمارهٔ ۱۸

بستم از غیر چو یوسف دل هر جایی را
دادم از دست گریبان زلیخایی را

پاره کردم چو گل این جامه خودرایی را
تا ز غم چاک زدم جیب شکیبایی را
عشق بنمود به من کوچه رسوایی را

بس که چون سرو چمن در همه جا معتبری
چون پری در نظر اهل جهان جلوه گری

گه گل سرخ گهی لاله و گه نیلوفری
هر دم ای شاخ گل تازه به رنگ دگری
از که آموخته یی این همه رعنایی را

کنج ماتمکده از بزم حریفان خوشتر
از تماشای جهان گوشه زندان خوشتر

مرگ از صحبت این قوم پریشان خوشتر
زیر خاکم ز ملاقات رقیبان خوشتر
به جهانی ندهم گوشه تنهایی را

شب که نظاره خورشید جمالت کردم
مرغ دل در گرو دانه خالت کردم

سر خود خاک کف پای خیالت کردم
قدم از فرق به سودای وصالت کردم
از قدم فرق نکردم سر سودایی را

سیدا دست کش از زلف سمن سای دگر
چشم خود پوش ز رخساره زیبای دگر

سر خود فرش مکن زیر کف پای دگر
مشفقی از قدم یار مرو جای دگر
که قبولی نبود بنده هر جایی را
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: مسمط
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.