۹۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۷۶

چو غنچه خون دلت گر غذاست خندان باش
چو گل بگلشن ایام دامن افشان باش

تهی است کاسهٔ وارون آسمان زنهار
ز خوان دهر همان دست شسته مهمان باش

میان مبند چو مور از برای ران ملخ
بدیو نفس مسلط شو و سلیمان باش

کس ار حقیقت اسلام بایدش برگوی
که فیض بخش به هر کافر و مسلمان باش

نشین بکشتی حلم و به ناخدائی عقل
در این محیط بلا بر کران ز طوفان باش

مقام ایمنی ار خواهی از حوادث دهر
پناه خلق شو و در پناه یزدان باش

صغیر زنده بجان بودنت مقامی نیست
بکوش و زنده بذوق لقای جانان باش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.