هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و دل‌بستگی به معشوق سخن می‌گوید و از درد فراق و غم شکایت می‌کند. او با استفاده از تصاویر طبیعی مانند باغ، گل، و خار، احساسات خود را بیان می‌کند و از ساقی می‌خواهد تا با شراب، روح خسته‌اش را تسکین دهد. همچنین، شاعر به موضوع عرفان و رهایی از خود اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عرفانی و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مصرف شراب در شعر، مناسب‌سازی محتوا برای سنین بالاتر را ضروری می‌سازد.

شمارهٔ ۲۹۰

صد شکر فارغم ز تماشای باغ و راغ
کز یاد گلرخی است مصفا دلم چو باغ

صد چاک باد همچو گل از نیش خار غم
هر دل ز عشق یار ندارد چو لاله داغ

دارند جلوه ماه و شان پیش یار من
گر پیش آفتاب دهد روشنی چراغ

از زلف او سراغ دل خویش میکنم
آری کند ز گمشده اش هر کسی سراغ

جانم ز زهد خشگ ملولست ساقیا
لطفی کن وزباده مرا ساز تر دماغ

یکباره از دو جرعهٔ می‌سوخت هستیم
ساقی چه باده بود مرا ریخت در ایاغ

پیوسته نام می‌بری از خویشتن صغیر
گر عاشقی ز خویش نداری چرا فراغ
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.