هوش مصنوعی: شاعر در این متن از تلاش‌های بی‌ثمر خود در جستجوی کیمیا و ثروت می‌گوید که تنها رنج و اندوه برایش به ارمغان آورده است. سپس از دیدار با پیر خردمندی یاد می‌کند که به او نسخه‌ای معنوی می‌دهد: «کیمیای حقیقی محبت است». شاعر با تأکید بر اهمیت محبت، مخاطب را به ترک دشمنی و روی آوردن به دوستی دعوت می‌کند، زیرا این تنها راه رسیدن به سعادت و تبدیل قلب سیاه به زر ناب است.
رده سنی: 15+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و اخلاقی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

شمارهٔ ۹ - نسخه کیمیا

بود بسی در طمع کیمیا
چهرهٔ من زرد به رنگ طلا

بوتهٔ دل بود در آتش مرا
حال چو فرار مشوش مرا

در عمل شمس و قمر از خیال
لاغر و کاهیده شدم چون هلال

عمر گرامی که بد اکسیر نقد
صرف نمودم همه در حل و عقد

تن به مثل کاه و غمم کود بود
قرع وجودم پر از اندوه بود

بود ز انبیق عیونم مدام
اشک مقطر به رخ زردفام

کفش و کله جبه و دستار و دلق
رفت همه در گرو زاج و طلق

از عملیات نحاس و حدید
بهرهٔ من شد زحمات شدید

شد جگر از آتش حسرت کباب
هیچ ز مفتاح نشد فتح باب

زان همه تخم هوس اندر دلم
هیچ به جز رنج نشد حاصلم

لیک از آنجا که چو کوبی دری
آید از آن در بدر آخر سری

چون فلکم کار چنین سخت کرد
صحبت پیریم جوان بخت کرد

وه که چه پیری دل و جانش منیر
رند و جهاندیده و روشن ضمیر

دهر کهن یافته از او نوی
بندهٔ درویشی او خسروی

داد یکی نسخه به من از وفا
گفت عمل کن بود این کیمیا

درج در آن نسخه کلامی کز آن
از عدم آمد بوجود این جهان

قلب شود ماهیت خاک از آن
دور زند انجم و افلاک از آن

شرح دهم گر صفت آن کلام
تا به صف حشر بود ناتمام

طرفه کلامی که بود چون شجر
عالم‌ امکان بودش برگ و بر

باید اگر آگهیت زان کلام
لفظ محبت بود آن والسلام

ای که روی در طلب کیمیا
من به کف آورده‌ام این سو بیا

کن بمحبت عمل و صد فتوح
بنگر از آن در جسد و نفس و روح

زود عمل کن که عمل کردنیست
هر که عمل کرد دو عالم غنیست

ای که چهل سال تو با نوع خویش
دشمنی آوردی و خصمی به پیش

جز غم و اندوه چه دیدی بگو
غیر مذمت چه شنیدی بگو

هم به محبت گذران روز چند
به نشد ار روز تو بر من بخند

این صفت نیک چو عادت شود
مایهٔ هر گنج سعادت شود

این عمل نیک کند ز اعتبار
قلب سیه را زر کامل عیار

دم ز محبت زن و همچون صغیر
نقش کن این نام به لوح ضمیر
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸ - رؤیای صادقه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰ - پادشاه رعیت نواز
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.