هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از تغییرات و تحولات خود مانند آب سخن میگوید که گاه شهری میشود و گاه بیابانی. او از حیرانی و سردرگمی خود در گلستان زندگی میگوید و خود را با عناصر طبیعت مانند خاک، باد و آب مقایسه میکند. همچنین از آتش درون و پاکدامنی خود یاد میکند.
رده سنی:
15+
مفاهیم عمیق و انتزاعی مانند حیرانی، تحولات درونی و مقایسههای فلسفی با عناصر طبیعت ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. این محتوا更适合 افرادی که توانایی تحلیل و درک مفاهیم پیچیدهتر را دارند.
شمارهٔ ۱۳۲
دارم از سرچشمه، رو در دشت حیرانی چو آب
گاه شهری می شوم، گاهی بیابانی چو آب
قمریان همدوش سرو و بلبلان دمساز گل
من ندیدم زین گلستان غیر حیرانی چو آب
در تکبر همچو خاکی، در سبکروحی چو باد
آتشی در قتل ما، در پاکدامانی چو آب
گاه شهری می شوم، گاهی بیابانی چو آب
قمریان همدوش سرو و بلبلان دمساز گل
من ندیدم زین گلستان غیر حیرانی چو آب
در تکبر همچو خاکی، در سبکروحی چو باد
آتشی در قتل ما، در پاکدامانی چو آب
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.