هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی، از درد فراق و عشق نافرجام سخن میگوید. شاعر با تصاویر زیبا مانند زلف یار، چراغ آگاه از رفتن، وادی عشق پرچاه، و گل زخمی در دل، احساسات خود را بیان میکند. نالههای عاشقانه و زبونی در برابر عشق نیز از مضامین اصلی شعر هستند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی، استفاده از استعارههای پیچیده، و بیان احساسات شدید ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک یا مناسب نباشد.
شمارهٔ ۲۰۵
زلف با قامت او، تا به کمر همراه است
هر کجا روز بلند است، شبش کوتاه است
بی وصیت دلم از خود نرود شام فراق
این چراغی ست که از رفتن خود آگاه است
من دیوانه چه سان بگذرم از وادی عشق
جاده چون کوچه زنجیر، سراسر چاه است
گل زخمی که ز پیکان غمت در دل ماند
همچو نقش قدم خضر، زیارتگاه است
گر به گوشت نرسد ناله طغرا چه عجب
بس که از عشق زبون گشته، فغانش آه است
هر کجا روز بلند است، شبش کوتاه است
بی وصیت دلم از خود نرود شام فراق
این چراغی ست که از رفتن خود آگاه است
من دیوانه چه سان بگذرم از وادی عشق
جاده چون کوچه زنجیر، سراسر چاه است
گل زخمی که ز پیکان غمت در دل ماند
همچو نقش قدم خضر، زیارتگاه است
گر به گوشت نرسد ناله طغرا چه عجب
بس که از عشق زبون گشته، فغانش آه است
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.