۷۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۶۱

ز تاب آتش نظاره ات چو آب شوم
ز بس هوای تو دارد دلم، حباب شوم

کجاست طالع آنم که درسواری ناز
ز پای بوس تو همچشم با رکاب شوم

ز تیره بختی من با فروغ یار چه غم؟
چو بر سرم فکند سایه، آفتاب شوم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.