۹۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۱

غمش به تازه ندانم چه مدعا دارد
که فکر مرهم بهبود زخم ما دارد

چکیده دل دردست آسمان در کین
به زخم ما چو رسد شربت دوا دارد

کدام صورت زشت اندرین بهشت آمد
که باز آینه‌ام شکوه از صفا دارد

بسوخت بلبل و خاکسترش ز شوق هنوز
به بوی گل سرآمیزش صبا دارد

گسسته تار فصیحی ز هجر ناخن غم
نهفته زیر لب شوق صد نوا دارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.