۸۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷

فقیا بفیکا تفز بالعلا
معلماعلی قلبکا القیا

بیا زاهد از باده ما بشوی
دل و جان ز اوساخ زرق و ریا

از من می که در کیش اکسیریان
گدائی کند مهر از و کیمیا

به میخانه ما یکی برگذر
نه میخانه بل کعبه اصفیا

می از جام ما خور که تا روز حشر
زخاک تو خورشید روید گیا

الهی دلم بنگه مهر تست
که اقلیم نور است و صقع ضیا

شد اشراق خاک تو کز خاک او
کند دیده عقل کل توتیا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.