هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از درد فراق و عشق نافرجام سخن می‌گوید. شاعر از بی‌وفایی معشوق و رنج‌های ناشی از هجران می‌نالد و تقدیر را عامل این مصائب می‌داند. در عین حال، اشاره‌هایی به امید و لطف معشوق نیز وجود دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، لحن حزن‌آلود و پرداختن به موضوعاتی مانند فراق و ناامیدی مناسب سنین بالاتر است.

شمارهٔ ۱۰

آتش که شعله عاریت از جان ما گرفت
چون برق عشق بود که در آشنا گرفت

ای بس که در فراق تو از بخت واژگون
نفرین خویش کردم و گردون دعا گرفت

هر جا که جان خسته به بیماری ئی فتاد
عشق تو رفت و بیعت درد از دوا گرفت

این دل که عنکبوت زوایای محنت است
یارب چسان به دام حیل این هماگرفت

ای بیوفا خیال تو چندان به روز هجر
پهلوی ما نشست که بوی وفا گرفت

روزی کتاب هستی ما می نوشت چرخ
تقدیر رفت نسخه اصل از بلا گرفت

شرمنده خیال توام کم قبول کرد
من خاک بودم او ز کرم توتیا گرفت

اشراق چون دو چشم تو در خشکسال هجر
چندان گریستم که کنارم گیا گرفت
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.