هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از مولانا بیانگر درد فراق و دشمنی با خود و دنیا در غیاب معشوق است. شاعر از تنهایی، تاریکی دل و دشمنی با خویشتن سخن میگوید و تأکید میکند که عشق حقیقی نیازمند فداکاری و رهایی از تعلقات دنیوی است.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند دشمنی با خویشتن یا فراق نیاز به بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۱۵
بی غم عشق تو جان با هستی من دشمن است
هرکه با جان هم وثاقی کرد با تن دشمن است
ای که گفتی تیر باران است از او جوشن بپوش
دوست چون تیر افکندبر دوست جوشن دشمن است
بر جهانی می نیارستم گشودن چشم از آنک
خانه ی تاریک دل با نور روزن دشمن است
پیش چشمم بتگه دیر آید اکنون کالبد
آری آن کو بت شکن شد با برهمن دشمن است
ریزه ی الماس با زخم آن چنان دشمن مباد
کز فراقت خواب خوش بر دیده ی من دشمن است
نکته بین اشراق کز اطوار بخت واژگون
دوست با ما راست پنداری چو دشمن دشمن است
هرکه با جان هم وثاقی کرد با تن دشمن است
ای که گفتی تیر باران است از او جوشن بپوش
دوست چون تیر افکندبر دوست جوشن دشمن است
بر جهانی می نیارستم گشودن چشم از آنک
خانه ی تاریک دل با نور روزن دشمن است
پیش چشمم بتگه دیر آید اکنون کالبد
آری آن کو بت شکن شد با برهمن دشمن است
ریزه ی الماس با زخم آن چنان دشمن مباد
کز فراقت خواب خوش بر دیده ی من دشمن است
نکته بین اشراق کز اطوار بخت واژگون
دوست با ما راست پنداری چو دشمن دشمن است
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.