۱۰۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۰

حسنت کشید گرد مه از مشک ناب خط
یعنی کشم ز خوبی بر آفتاب خط

ز آشوب تار زلف تو در رستخیز حسن
شد بر رخ تو نسخه یو م الحساب خط

دود دلم که در سر زلف تو جا گرفت
گوئی که شد بر آن رخ خورشید تاب خط

شنجرف بر حوالی خط دیده ایم لیک
کس دیده بر حواشی لعل مذاب خط

در کیش تو حلال بود خون دل بریز
ای چهره تو علت حسن کتاب خط

نور فروغ حسن ترا خط حجاب نیست
کی برفروغ معنی گردد حجاب خط

در وجه جزیه زلف تو بستد ز نافه مشک
یا داد بر خراج رخت آفتاب خط

گفتی شراب ساغر خوبیست چهره ام
زلفم ببین که کرد رقم بر شراب خط

زلف تو گرد آتش رخسار خط نگاشت
بخت من است آنکه نگارد بر آب خط

بر آتش عذار تو تا خط کشید حسن
در جان خامه شعله زد از التهاب خط
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.