هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار از درد عشق و فراق می‌نالد و از آتش دل و اشک‌های بی‌پایان خود سخن می‌گوید. او از دوست می‌خواهد که به او بپیوندد و از ویرانی‌های دلش آگاه شود. همچنین، شاعر بیان می‌کند که چگونه درد دلش را با ناله به دوست ابراز کرده و دلش را که روزی مایه آرامش بود، نثار معشوق کرده است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و ادبیات غنی کلاسیک فارسی، فهم آن را برای سنین پایین‌تر دشوار می‌کند.

شمارهٔ ۳۲

چنان ز آتش دل سینه مشتعل کردم
که جان آتش سوزنده را خجل کردم

بیا که بی تو دعایم به آسمان نرسد
ز بس که راه فلک ز آب دیده گل کردم

مکن تأمل و در خانه دل آتش زن
به چند ارزد ویرانه جا بهل کردم

چنان ز درد دل امشب به دوست نالیدم
که درد را ز دل خویش منفعل کردم

هزار خرمن آتش فکندم اندر دل
بیا ببین که چه با روزگار دل کردم

دلی که مایه ی دکان عیش بود اشراق
منش نثار یکی شوخ دل گسل کردم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.