۱۰۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۳

ما این سبوی باده که بر دوش کرده ایم
تعویذ عقل و مائده هوش کرده ایم

شبهای هجر خار مغیلان به جای خواب
با مردمان دیده هم آغوش کرده ایم

در جام آفتاب شده باده خون دل
بر یاد این شراب که مانوش کرده ایم

عریانی است قسمت ماگر چه از جهان
جان را فدای یار قباپوش کرده ایم

اشراق زنده ایم همان بی وصال دوست
گویی طریق عشق فراموش کرده ایم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.