۱۱۲ بار خوانده شده
شستند به می خرقه ی آلوده ی ما را
کردند منزه ز دغل دوده ی ما را
بشکست و فرو کوفت چو در هاون تسلیم
بر باد فنا داد فلک سوده ی ما را
بود از کرم پیر خرابات اگر داد
صد گونه عطا خدمت بیهوده ی ما را
ای شیخ مبر وقت خود از وعده ی معدوم
در میکده بین نعمت موجوده ی ما را
رفتیم تهی دست به میخانه که کردند
پیمودهتر این ساغر بیموده ی ما را
افزود به ما پیر مغان زاهد اگر کاست
هرگز نتوان کاستن افزوده ی ما را
میگفت صفی بر در میخانه که از عشق
معمار ازل ریخته شالوده ی ما را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
کردند منزه ز دغل دوده ی ما را
بشکست و فرو کوفت چو در هاون تسلیم
بر باد فنا داد فلک سوده ی ما را
بود از کرم پیر خرابات اگر داد
صد گونه عطا خدمت بیهوده ی ما را
ای شیخ مبر وقت خود از وعده ی معدوم
در میکده بین نعمت موجوده ی ما را
رفتیم تهی دست به میخانه که کردند
پیمودهتر این ساغر بیموده ی ما را
افزود به ما پیر مغان زاهد اگر کاست
هرگز نتوان کاستن افزوده ی ما را
میگفت صفی بر در میخانه که از عشق
معمار ازل ریخته شالوده ی ما را
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.