هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از صفی الدین اردبیلی، بیانگر درد فراق و عشق به معشوق است. شاعر از جدایی دلدار و غم ناشی از آن می‌نویسد و تأثیر عمیق عشق را بر دل و جان خود توصیف می‌کند. او از امیدهای بربادرفته، اسارت در بند عشق، و تبدیل رازهای نهان به افسانه‌های عمومی سخن می‌گوید. در نهایت، تنها چیزی که در دل او باقی می‌ماند، نقش معشوق است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و عرفانی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، برخی از مفاهیم مانند از دست دادن امید و اسارت در عشق ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۲۵

رفت دلدار و غمش در دل غمخوار بماند
و ز قفایش نگران دیده خونبار بماند

بشفاخانه لعل تو رسید ار چه و لیک
دل ز چشمت اثری داشت که بیمار بماند

آن امیدی که بخوابت نگرد دیده نداشت
ور شبی داشت هم از چشم تو بیدار بماند

جان ما گر چه بمقدار بهای تو نبود
بر سر دست گرفتیم و خریدار بماند

دل و دین در خم گیسوی بتی رفت که رفت
خرقه و سبحه بجام می و زنار بماند

راز عشق تو که از خلق نهان می‌کردم
گشت افسانه و بر هر سربازار بماند

بند‌ها را همه دل پازد و چون باد گذشت
جز به بند تو که افتاد و گرفتار بماند

خانه دل زغمت زیر و زبر گشت و در آن
نیست جز نقش تو چیزی که بدیوار بماند

ما نه مستیم به تنها که یکی در همه شهر
ناظری نیست که با چشم تو هشیار بماند

داشت عذری که نرفته است ز کوی تو صفی
رفتش از پیش چنان پا که ز رفتار بماند
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.