هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از دیوانگی و اسارت در عشق سخن میگوید. شاعر از بند زلف یار، مستی از نگاه معشوق، و دلدادگی بیپایان میسراید. او حتی با وجود رنجها، دلبستگی به معشوق را نمیخواهد رها کند و از رستگاری در عشق میگوید.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، همراه با استفاده از استعارههای پیچیده، برای درک بهتر به بلوغ فکری و تجربهی عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی مضامین مانند دیوانگی و اسارت در عشق ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامفهوم یا سنگین باشد.
شمارهٔ ۴۷
خواهم از دیوانگی هر چند بکشم دست من
باز در زنجیر گیسوئی شوم پابست من
گیرم از ساقی نگیرم من بهشیاری شراب
چون کنم کز حال گردم زان دو چشم مست من
همچو مرغ و ماهی اندر زلف یار افتادهایم
ما و دل او در هزاران دام و درصد شست من
گرچه این پیوستگی زایمان و جان ببریدن است
مو بمو خواهم دل اندر زلف او پیوست من
گر در این صوفیگری دستم نگیرد می فروش
باز کی خواهم ز عجب خانقاهی رست من
گفته خواهم عیادت کرد از بیمار عشق
تا توآئی بر عیادت رفتهام از دست من
صد قیامت رفت و برنگرفتیم روزی ز خاک
پیش بالای بلندت هرچه گشتم پست من
گفته هستی صفی را کرده محروم از وصال
روی بنما تا به کلی بگذرم از هست من
باز در زنجیر گیسوئی شوم پابست من
گیرم از ساقی نگیرم من بهشیاری شراب
چون کنم کز حال گردم زان دو چشم مست من
همچو مرغ و ماهی اندر زلف یار افتادهایم
ما و دل او در هزاران دام و درصد شست من
گرچه این پیوستگی زایمان و جان ببریدن است
مو بمو خواهم دل اندر زلف او پیوست من
گر در این صوفیگری دستم نگیرد می فروش
باز کی خواهم ز عجب خانقاهی رست من
گفته خواهم عیادت کرد از بیمار عشق
تا توآئی بر عیادت رفتهام از دست من
صد قیامت رفت و برنگرفتیم روزی ز خاک
پیش بالای بلندت هرچه گشتم پست من
گفته هستی صفی را کرده محروم از وصال
روی بنما تا به کلی بگذرم از هست من
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.