۱۱۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۵

تو اگر کناره از ما ز ره مجاز کردی
برصا کشیم نازت چو تو خوبه ناز کردی

سوی عاشقان مفتون نبرد شهی شبیخون
تو به ما ز چشم میگون همه ترکتاز کردی

تو بس ار چه خوب رویی همه دم بهانه جویی
نگذشت گفتگویی که بهانه ساز کردی

به جهان و روزگاران زبتان گلعذاران
نکند کس این بیاران که تو دلنواز کردی

تو انامل بلورین نزدی به زلف مشکین
مگر آنکه ز اهل آئین همه کشف راز کردی

ز رهت چو گشتم آگه تو بطره بستیم ره
سفری که بود کوته بر ما دراز کردی

چو زدی به طره دستی دل عاشقان شکستی
بشکسته باز بستی گرهی که باز کردی

ره موت گیرم از سر شنوم اگر به محشر
به جنازه‌ام تو دلبر زکرم نماز کردی

به خدا صفی علائق ببر از خود و خلائق
سر و جان کجاست لائق که بر او نیاز کردی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.