۱۰۱ بار خوانده شده

بخش ۴۷۸ - نهایه السفر الرابع

تو را رابع سفر چبود نهایت
رجوع از حق بخلق است آن لغایت

خود اضمحلال خلق آن در حق آمد
مقید مضمحل در مطلق آمد

ببیند عین وحدت تامشاهد
یکی در صورت کثرت بلاضد

دگر هم صورت کثرت برجعت
موحد بیند اندر عین وحدت

مرا یا در سرائی بیعدد شد
عیان یک زین کرور روالف و صد شد

مکمل کو ز چشم بی‌رمد دید
هم او آئینه هم وجه الاحد دید

نماند بی‌خبر از جمع و فرقش
ببیند گاه شمس و گاه برقش

شناسد ازکمال اعتدالش
بجائی بدر و در جائی هلالش

هلالش را مبین کم، کین قصور است
چه نورش بالتوالی در ظهور است

بهر جا نور او بیقرب و بعد است
مساوی با ظهورش قبل و بعد است

مگو جائی که جا هم غیر او نیست
بحیطه او مجال گفتگو نیست

نه هم جز نطق و سمعش نطق و سمعی
به هم جز فرق و جمعش فرق و جمعش فرق و جمعی

یکی نور است و ضوئش بالتوالی
کشیده هم بدانی هم بعالی

خود این دون و علو هم وصف نسبی است
و گرنه با وجودش هستییی نیست

بود اول سفر پس رفع کثرت
دویم در سیر اعیان رفع وحدت

سیم آزادی از تقیید ضدین
چهارم رتبها دیدن بیک عین
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۴۷۷ - نهایه السفر الثالث
گوهر بعدی:بخش ۴۷۹ - النوال
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.